پادشاهی فریدون ۵۰۰ سال بود. ![[Pasted image 20250409180538.png]] **تن‌آسانی**: خوشی و شادی (به معنای تنبلی و کاهلی نمی‌دهد) و به این ترتیب پادشاهی فریدون آغاز شد. فریدون در ماه مهر تاج‌گذاری کرد. و جشنش آتش بزرگی برپا کردند و عنبر و زعفران سوزاندند. #باحال : جهان چون بروبر نماند ای پسر // تو نیز آز مپرست و اندُه مخَور وقتی خبر به شاهی رسیدن فریدون را به فرانک (مادرش) می‌دهند، او ابتدا سر و رو می‌شوید و به پیش پادشاه می‌آید. تعظیم می‌کند و بر ضحاک لعنت می‌فرسد. سپس از خداوند تشکر می‌کند. فرانک بعد از آن هر کس که چیزی نیاز داشت به او می‌بخشید و بزرگان را مهمان می‌کرد. سپس گنج‌های زیادی نیز روانه دربار کرد. بزرگان لشگر نیز با فریدون بیعت کردند و به او آفرین گفتند. ![[Pasted image 20250409182021.png]] **گیا**: در این‌جا گیا به معنای علف هرز و به دردنخور است. فریدون سپس در منطقه خود سفر کرد تا هم بیدادها را ببیند و هم جاهایی که آباد نیستند را پیدا کند. از منطقه آمل گذر کرد به جنگل **تمّیشه** (که در همان منطقه طبرستان) است رسید. و در آن‌جا مکانی به نام «کر جهان گوش» را پایتخت خود اعلام کرد. #### تولد فرزندان فریدون ![[Pasted image 20250409182443.png]] **نوز**: هنوز وقتی فریدون ۵۰ ساله شد، دارای سه فرزند پسر شد. دوتای بزرگ‌تر از شهرناز و پسر کوچک‌تر از ارنواز بودند. و فریدون عمداً هنوز برای آن‌ها اسمی انتخاب نکرده است. فریدون یکی از نزدیکانش به نام **جَندَل** را مامور پیدا کردن همسر برای فرزندانش می‌کند. از او می‌خواهد که از بزرگان سه خواهر زیبا پیدا کن که پدرشان از روی ناز هنوز روی آن‌ها اسمی نگذاشته. ![[Pasted image 20250409182940.png]] **دهقان**: در شاهنامه معنی خانواده زمین‌دار و بزرگ می‌دهد. در بسیاری از جا‌ها استعاره از ایرانی بودن است. جندل تمام ایران را گشت اما کسی را پیدا نکرد که این شرایط را داشته باشد. در نهایت پیش شاه یمن **سرو** رفت. ![[Pasted image 20250409183340.png]] **خرّم بَدی**: خرّم بادی، خرّم باشی **شَمَن**: بت‌پرست. در این‌جا نشانه احترام به طرف مقابل است. جندل با زبان چرب به درگاه شاه یمن رفت و گفت که از سمت فریدون شاه ایران پیامی برای وی دارد. جندل موقعیت را برای او شرح می‌دهد و از هر سه دخترش خواستگاری می‌کند. (خدایی خیلی قشنگ خواستگاری می‌کنه. خودتون بیت‌های ۷۵ تا ۹۵ رو بخونید 😼) سرو وقتی سخنان او را شنید، بسیار ناراحت شد و پژمرد. گفت اگر دخترانم پیش من نباشند بسیار ناراحت می‌شوم. نمی‌توانم جوابی اکنون به تو بدهم زیرا باید قبلش با مشاورانم گفت و گو کنم. ![[Pasted image 20250409190246.png]] **سگالیدن**: اندیشیدن پادشاه یمن در بار (قصرش) را بسته و با ملازمانش گفت و گو می‌کند. او به آن‌ها می‌گوید که اگر «بله» بگویم دروغ گفته‌ام زیرا من دختران خود را زیاد دوست دارم و نمی‌توانم از آن‌ها دور باشم. اگر «نه» بگویم، فریدون بر من خشم‌گین می‌شود و من قدرت مقابله با اون را ندارم زیرا حتی ضحاک نتوانست جلوی او را بگیرد. اطرافیانش به او می‌گوید که اگر او پادشاه بزرگی است، ما نیز غلامان حلقه به دوش نیستیم. اگر تو بخواهی آسمان را نیزه‌باران می‌کنیم و با او می‌جنگیم. اما اگر راهکار بی‌تنش می‌خواهی، از او مهریه‌های خیلی بزرگ طلب کن که نتواند انجام دهد و بی‌خیال شود. سرو از پیش‌نهادهای اطرافیانش خوشش نیامد. پس جندل را صدا کرد و گفت من پادشاه کوچک‌تری هستم و باید این موضوع را بپذیرم. اما یک شرط گذاشت: من اول باید این سه پسر را بفرستی، من آن‌ها را ببینم. سپس می‌توانم دخترانم به عقد آن‌ها در بیاورم. ![[Pasted image 20250409191021.png]] **افسر**: تاج. در این‌جا به این معناست که دخترانش مانند تاجی برایش هستند. فریدون پسران خود را صدا می‌زند و ابتدا شاه یمن را به آن‌ها معرفی می‌کند. همچنین می‌گوید در سخن‌گفتن با او همیشه پارسا باشید و به خوبی سخن کنید. همچنین یک نصیحت عجیب به آن‌ها می‌کند: سرو انسان ژرف‌بینی است و آن‌جا شما را آزمایش می‌کند. وقتی پیش او رسیدید در سفره شام او دخترانش را به پیش شما می‌آورد و روبروی شما می‌نشاند. دختران او همه شبیه همدیگر هستند. او از شما می‌خواهد بگویید کدام یک بزرگ‌تر و کدام کوچک‌تر است. ترتیبی که او دخترانش را می‌نشاند برعکس ترتیب نشستن خود شماست. ![[Pasted image 20250409193300.png]] **زِه**: احسنت، آفرین وقتی آن‌ها به یمن رسیدند، لشگری پر تذرو به استقبال آن‌ها رفت و مردم نیز با مشک و می به استقبال آن‌ها رفتند. آن‌ها هم‌چنین کاخ را به دیبای رومی بیاراستند. سپس آن‌چه پدرشان گفت اتفاق افتاد و آن‌ها سربلند بیرون آمدند. پس سرو دختر بزرگ را به پسر بزرگ داد و به همین ترتیب. ![[Pasted image 20250409193430.png]] ![[Pasted image 20250409193806.png]] **خوی**: عرق **فسردن**: یخ زدن **راغ**:‌ دامنه کوه در این‌جا دختران به جای خود برگشتند و سرو برای این سه پسر جای خواب زیر درختی مهیا کرد. سپس او دومین آزمون را برای پسران آغاز کرد. در شب، جادویی به کار برد: یک باد سرد را به آن‌ها روانه کرد. اما پسران چون قدرت فریدون را داشتند و فر خداوند همراهشان بود توانستند بر آن غلبه کنند. ![[Pasted image 20250409194341.png]] **عماری**: کجاوه صبح که سرو آمد، دید آن‌ها بلایی سرشان نیامده و سالم هستند. پس دیگر راضی شد که دختران خود را به عقد آنان در بیاورد. پس دخترانش را به همراه گنج زیاد به همراه پسران روانه کاخ فریدون کرد. #باحال : چو فرزند را باشد آیین و فر // گرامی به دل بر چه ماده چه نر #### گفتار اندر آزمون‌ کردن فریدون پسران را به ناشناس فریدون تصمیم می‌گیرد که خود نیز پسران را آزمون کند. به سمت آن‌ها می‌رود و وقتی در راه به آن‌ها می‌رسد خود را به قامت یک اژدهای بزرگ در میاورد. و به سمت آن‌ها رفت. > فریدون از آن‌جا که جادوگری یاد گرفته بود، در این‌جا نیز از این جادو استفاده می‌کند. ![[Pasted image 20250409201037.png]] **نهنگ**: در شاهنامه به معنی «تمساح» است. پسر بزرگ‌تر در واکنش با این‌ واقعه فرار کرد و گفت شرط عقل این است که وقتی اژدها سمت تو می‌آید فرار کنی. پسر دوم اما شمشیرش را دراورد و گفت با او می‌جنگم. پسر آخر اما شروع به حرف زدن با اژدها کرد. به اژدها گفت: ما پسران فریدون هستیم. اگر بخوای با ما جنگ کنی تو را از بین می‌بریم. فریدون چون واکنش آن‌ها را دید، از نظر غیب شد و جلوی دروازه شهر منتظر شد تا پسرانش برسند. وقتی پسران رسیدند او آن‌ها را پیش خود خواند و جای خوبی نشاند. به آن‌ها گفت که آن اژدها من بودم و می‌خواستم شما را بیاموزم. اکنون نیز تصمیم گرفتم تا نام برای شما انتخاب کنم. نام پسر اول را **سلم** نامید زیرا سلامت بودن را برگزیده. پسر میانی را **تور** نامید زیرا جنگاوری را برگزیده. پسر کوچک را نیز **ایرج** نامید چون میانه برگزیده و از هوش خود استفاده کرده. > فردوسی در این‌جا با کلمات بازیگوشی می‌کند و اشتقاق‌سازی می‌کند. برای اسم پسران این‌جا یک ریشه می‌سازد. #باحال: دلاور که نندیشد از پیل و شیر // تو دیوانه خوانش مخوانش دلیر همچنین فریدون برای عروسان خود نام برمی‌گزیند. همسر سلم را **آرزوی**، همسر تور را **ماه** و همسر ایرج را **سَهی** نامید. سپس برای پسران نیز طالع‌بینی کردند. برای سلم طالع **کمان** و ستاره **زحل** پدید آمد. برای تور طالع **شیر** و ستاره **بهرام** پدید آمد. و برای ایرج طالع **حمل** و ستاره **ماه** پدید آمد. از نتیجه طالع آن‌ها ==آشوب و جنگ== دید! > در نظام طالع‌بینی به دنبال یک صورت‌فلکی و یک ستاره هستند. به صورت عموم، ۱۲ تا برج (صورت فلکی) وجود دارد و ۷ تا ستاره (جرم فلکی) نیز وجود دارد. جدول پسران فریدون: | ترتیب | نام پسر | نام همسر | خوی پسر | طالع | ستاره | | ------ | ------- | -------- | ------- | ---- | ----- | | بزرگتر | سلم | آرزوی | ترسویی | کمان | زحل | | میانه | تور | ماه | دلیری | شیر | بهرام | | کوچکتر | ایرج | سَهی | باهوشی | حمل | ماه |